آنکه در اطراف کار می ماند و داخل در آن نمی شود. (ناظم الاطباء). آنکه به اطراف گردد و در میان نیاید. (آنندراج) : کناره گرد خطرهای بیکران دارد میانه رو، ز دو جانب نگاهبان دارد. صائب (از آنندراج). - امثال: میانه خور و کناره گرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
آنکه در اطراف کار می ماند و داخل در آن نمی شود. (ناظم الاطباء). آنکه به اطراف گردد و در میان نیاید. (آنندراج) : کناره گرد خطرهای بیکران دارد میانه رو، ز دو جانب نگاهبان دارد. صائب (از آنندراج). - امثال: میانه خور و کناره گرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
کناره گرفتن. عزلت گزیدن و دست کشیدن و بازگشتن و برگشتن. (ناظم الاطباء). دوری جستن. دوری نمودن. اعراض کردن: و گر با سرشبان خلق صحبت کرد خواهی تو کناره کرد بایدت ای پسر زین بی کناره رم. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 269). کناره کند زو خردمند مردم نگیرد مگر جاهل اندر کنارش. ناصرخسرو. کردم کناره از طرب و بی نصیب ماند این صدهزارساله عروس از کنار من. ناصرخسرو. امروز یکی هفته است کان ماه دوهفته کرده ست کناره زپی بوس و کناری. سنایی. خرسند شدن به یک نظاره زآن به که ز من کند کناره. نظامی. در روی پدر نظاره می کرد نشناخت از او کناره می کرد. نظامی. به دور لاله دماغ مرا علاج کنید گر از میانۀ بزم طرب کناره کنم. حافظ
کناره گرفتن. عزلت گزیدن و دست کشیدن و بازگشتن و برگشتن. (ناظم الاطباء). دوری جستن. دوری نمودن. اعراض کردن: و گر با سرشبان خلق صحبت کرد خواهی تو کناره کرد بایدت ای پسر زین بی کناره رم. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 269). کناره کند زو خردمند مردم نگیرد مگر جاهل اندر کنارش. ناصرخسرو. کردم کناره از طرب و بی نصیب ماند این صدهزارساله عروس از کنار من. ناصرخسرو. امروز یکی هفته است کان ماه دوهفته کرده ست کناره زپی بوس و کناری. سنایی. خرسند شدن به یک نظاره زآن به که ز من کند کناره. نظامی. در روی پدر نظاره می کرد نشناخت از او کناره می کرد. نظامی. به دور لاله دماغ مرا علاج کنید گر از میانۀ بزم طرب کناره کنم. حافظ